Bella ciao - بلا چاو
http://www.black-records.de/audio/04.10bellaciao.mp3
در ايتاليا سرودهاي ميهني زيادي ساخته شده كه برجسته ترين آنها سرودترانه معروف و زيباي بلاچاو است
“بلا چاو” به معني “بدرود زيبا” يکي از سرودهاي
ملي ميهني ايتالياست براي يادبود پارتيزانهاي ايتاليايي که در جنگ جهاني
دوم به مبارزه با فاشيستهاي ايتاليايي و نازيهاي آلماني پرداختند و
آزادي را براي ايتاليا به ارمغان آوردند. امروزه اين آهنگ تنها يادآور
پارتيزانها نيست بلکه به نماد مبارزه با فاشيسم در ايتاليا تبديل شده است.
يک روز از خواب برخاستم
آه بدرود زيبا، بدرود زيبا، بدرود زيبا! بدرود! بدرود!
يک روز از خواب برخاستم
دشمن همه جا را گرفته بود
اي پارتيزان مرا با خود ببر
آه بدرود زيبا، بدرود زيبا، بدرود زيبا! بدرود! بدرود!
اي پارتيزان مرا با خود ببر
زيرا من آماده جانبازي هستم
اگر به عنوان يک مبارز کشته شدم
اي پارتيزان
آه بدرود زيبا، بدرود زيبا، بدرود زيبا! بدرود! بدرود!
اگر به عنوان يک مبارز کشته شدم
اي پارتيزان
تو بايد مرا به خاک بسپاري
مرا در کوهستان به خاک بسپار
آه بدرود زيبا، بدرود زيبا، بدرود زيبا! بدرود! بدرود!
مرا در کوهستان به خاک بسپار
و گلي بر روي قبر من بکار
و آنان که از کنار قبر من گذر ميکنند
به من خواهند گفت: “چه گل زيبايي”
اين گل پارتيزاني است
آه بدرود زيبا، بدرود زيبا، بدرود زيبا! بدرود! بدرود!
اين گل پارتيزاني است
که براي آزادي جان باخت.
Labels:
بلا چاو,
دیدگاه هنری ادبی نهم,
موسیقی
- والت ویتمن
Michael Kenna
آخ از تصویر متلاطمی که در دریاست
آه از هاله ی قهوه ای رنگی که
در آسمان نزدیک ماه است و به سوی دریا آویخته
آخ از گلو! ای دل پر تپش
آخ در هوا و در جنگل و در
کشتزاران همه جا عشق بود! عشق بود! عشق بود
اما جفت من دیگر با من نیست, با من نیست
نغمه فرو می میرد و
همه چیز به حیات خود ادامه می دهد ستارگان می درخشد بادها می وزد
نواهای پرنده پیاپی طنین می
افکند و من از خود بیخودم
امواج پاهای برهنه ام و
هوا موهای مرا به بازی گرفته اند
عشقی که دیر زمانی در دل نهفته
بود اکنون سربرآورده و غران و خروشان فوران می کند
اشک های شگرف از گونه هایم فرو
می ریزد و صدایی آهسته و گرفته با پرسش های روحم هم آهنگ می گردد
سرتاسر شب در خیال خود
سرگردانم سرگردان و پراکنده خیال بی خویشتن و آشفته حال و
ناهماهنگم
شتابان و بی صدا گام می
زنم و بر جای می ایستم و با دیدگان گشوده بر چشم های بسته ی خفتگان می نگرم
سیماهای رقت بار
دلمردگان ابلهان مقدس .. زندانی در زندان آسوده در خواب
است آن قاتلی که فردا باید به دارش آویزند چگونه می خوابد ؟ و مقتول
چگونه می خوابد..؟ دختری که عاشقی ناکام است در خواب است...
با چشمان فرو افتاده در
تاریکی در کنار آنان که از همه دردمندتر و بی قرارترند می ایستم از سر نوازش
دست های خود را اندکی از آنان دور می گیرم و پس و پیش می روم..
آرام کن! آرام
کن! آرام کن!
موجی که در پی موج دیگر می آید
موج پیشین را آرام می کند
و باز موج دیگر که در پی است
موج پیشاپیش خود را در آغوش می گیرد..
اما عشق من آرامش نمی
بخشد .. نمی بخشد
ای ماه فرو آویخته! آن
لکه ی کبود بر سپیدی رنگ تو چیست !
ای ستارگانی که بر می
آیید شاید آنکس که من او را چنین سخت می خواهم با شما با برخی از شما بر
خواهد آمد
ای گلو ! ای گلوی لرزان
! رساتر در فضا طنین انداز دل زمین وجنگل را بشکاف..
شاید آنکه من می خواهم در جایی
به انتظار شنیدن صدای تو باشد
والت ویتمن_ ترجمه سیروس پرهام
Labels:
دیدگاه هنری ادبی نهم,
سیروس پرهام,
شعر,
والت ویتمن
نگاهی به صبح یکشنبه - فریبا منتظرظهور
Michael Kenna
نگاهی به : صبح یکشنبه ( یازده داستان از ادبیات امروز
فرانسه زبان)
مترجم : اصغر نوری / نشر افکار / چاپ اول 1391
مجموعه داستان «صبح یکشنبه» شامل یازده داستان
کوتاه از یازده نویسنده فرانسویزبان است از کشورهای مختلف جهان، به انتخاب مترجم
کتاب.
داستانها دارای سبک، نثر، راوی و زبان مختلف
هستند. خواندن یازده داستان، با سبکهای متنوع، نوعی شناخت و انعطاف در قضاوتِ
داستان کوتاه به ما میدهد تا بهراحتی برچسب نفی و رد بر سینه هر داستانِ
غیرمتعارف و دیگرگونی نزنیم. و به این
باور برسیم که آنچه اهمیت دارد هماهنگی بین عناصر مختلف در داستان و اعتقاد خود
نویسنده به کار خویش است.
قبل از هر داستان، مختصری درباره نویسنده و سبک او جهت آشنایی نوشته شده. داستانِ منتخب،
بیانگر سبک کار آن نویسنده است. برخی از داستانها را مرور میکنیم:
داستان «سِن - اثر پاتریک مودیانو» تراژدی
روزهای کودکیِ دخترِ یک بازیگر است که از دید راوی اول شخصِ ناظر، روایت میشود. شخصیتپردازی
کامل و دقیق نیست، اما با خوانش داستان آرامآرام به معنایی که منظور نویسنده است،
خواهیم رسید.
« صبح یکشنبه - اثر پاتریس ژویف» از تلخیهای
فرزندِ پدری دائمالخمر و مادری ضعیف
بودن، میگوید. سطل زبالهی پدر و مادرهای
نالایق شدن،.... این داستان سرشار از تعلیق و کشمکش است، از زبانِ نوجوانی سیزدهساله .
«مامان گاهی
وقتها در قبال ما هیچ مسئولیتی به گردن نمیگیرد. میگذارد بابا کتکمان
بزند. میگذارد خودش هم کتک بخورد. و وقتی کرد به استخوانش میرسد او هم کتکمان میزند
. – از متن»
«مادرانه - اثر آن لیزگروبنی» روایتی به سبک اعترافی است از زبانِ زنی که مادر
شده، اما خالی از حس و مهر مادرانه است و این احساس با گذشت زمان نیز در او جاری
نمیشود و جای خالی را نفرت پُر میکند.
نفرتی که بر تن و روح کودک هرروز آوار میشود.
داستان
کوتاه اگر بهزعم برخی، عرصهی گفتن از فردیات است نه فضایی برای تحلیلهای
اجتماعی و سیاسی ، اما داستانِ «آی دزد...- اثر لوکلزیو» معضلی اجتماعی به نام بیکاری که فقر و فساد
را به دنبال میآورد را طرح میکند. این
داستان بهصورت گفتگویی ساده
بین یک دزد و مخاطبی ناشناس که میتواند نویسنده باشد، روایت میشود و ما
در نقش قاضی، زندگی این دزد را از نگاه خودش مرور میکنیم.
سبک روایت ساده، خطی و کلاسیک است، نویسنده با
جسارت مضمون را هدف اصلی خود میداند و با سبک خود میگوید اگر در جستجوی تکنیک و
پیچوخم ظاهری هستید، اشتباهی آمدهاید.
اگر پذیرفتهایم داستان کوتاه برشی کوتاه از
زندگی بلند یک انسان است، در این مجموعه ، داستانهایی پیدا میکنیم که این تعریف
را نقض میکنند و بیشتر رمانی فشرده یا طرح یک رمان به نظر میرسند
تا داستان کوتاه. مثل داستان « پسرِ نانوا – اثر موریس پُن». پسر نانوا پانزده سال
از زندگی پسر یک نانوا را روایت میکند که برای داستان کوتاه بازه زمانی طولانی
است و جالب اینکه برنده جایزه گنکور شده است.
و البته داستان « تبر- اثر آگوتا کریستوف» را
داریم که داستان دوصفحهای است از یکشب. و یک جنایت.
داستان« چرا؟ - اثر آلن اسپیس» تکگویی دختری است که پس از تولد خواهرش دیگر
حرف نمیزند. خواهر کوچکتر پیشرفت میکند، نوازنده میشود، اما راوی در انزوا و
سکوت پیر. این داستان و صبح یکشنبه از بهترینهای این مجموعه هستند.
« بیآنکه من را نگاه کند لبخند میزد و من،
آنجا بودم، ...- از متن»
« روز و شب-
اثر بریژیت ژیرو» به فاصلهی بین انسانها در زندگی روزمره میپردازد . فاصلهای که قرار
نیست پُر شود. از نظر سبک و مضمون به بسیاری از داستانهای کوتاهِ خوب امروز
ایرانی شباهت دارد.
تمِ اصلی داستانها رنج است. وجه اشتراکشان
علاوه بر شهرت نویسندگان، مضامین نو، تلخ و روایتهای اغلب چندلایهای. من با این
بخش از نظر آلن بوسکو که در یادداشت مترجم آمده موافقم که میگوید«بههرحال داستان
کوتاه فرانسوی ژانری بلندپروازانه نیست.»
فریبا منتظرظهور
Labels:
دیدگاه هنری ادبی نهم,
فریبا منتظرظهور,
نقد
گفت و گویی با گلی - یانیس ریتسوس
Labels:
احمد شاملو,
دیدگاه هنری ادبی نهم,
شعر,
یانیس ریتسوس
زن ها - یانیس ریتسوس
Michael Kenna
زن ها
زن ها چه بسیار دور افتاده اند. ملحفه هاشان بوی شبی خوش دارد.
آنها نان شان را به روی میز می گذارند تا به پرتی حواسشان پی نبریم,
آن گاه در می یابیم که کار بدی کرده ایم. بر می خیزیم و می گوییم:تو امروز بسیار خسته ای.
یا : صبر کن چراغ را من روشن می کنم.
وقتی که کبریت می کشیم, او آهسته رو می گرداند
و بر اثر کوششی توضیح ناپذیر به سوی آشپزخانه می رود.
پشتش کوهستانی کوچک است از مرارت پر بار مردگان بسیار
مردگان خانواده, مردگان خود او و نیز خود تو.
صدای پای او را بر تخته های کهنه می شنوی
می شنوی که بشقاب ها به روی قفسه ها می گریند
و سپس آوای ترن است که سرباز ها را به جبهه می برد.
یانیس ریتسوس ترجمه قاسم صنعوی
و بر اثر کوششی توضیح ناپذیر به سوی آشپزخانه می رود.
پشتش کوهستانی کوچک است از مرارت پر بار مردگان بسیار
مردگان خانواده, مردگان خود او و نیز خود تو.
صدای پای او را بر تخته های کهنه می شنوی
می شنوی که بشقاب ها به روی قفسه ها می گریند
و سپس آوای ترن است که سرباز ها را به جبهه می برد.
یانیس ریتسوس ترجمه قاسم صنعوی
Labels:
دیدگاه هنری ادبی نهم,
شعر,
قاسم صنعوی,
یانیس ریتسوس
بخشی از شعر مبادله ها - یانیس ریتسوس
Labels:
دیدگاه هنری ادبی نهم,
شعر,
قاسم صنعوی,
یانیس ریتسوس
ناکجا - آذر کیانی
Labels:
آذر کیانی,
دیدگاه هنری ادبی نهم,
شعر
راهی - آذر کیانی
Labels:
آذر کیانی,
دیدگاه هنری ادبی نهم,
شعر
Subscribe to:
Posts (Atom)
-
ط وسي حائري اولين چيزي كه با مهري رخشا احساس كرديم اين بود كه او با پرويز تجانس روحي ن...